شیلا:

 تئاتر #جابر برای من #بازتعریفی از مفهوم  «#امید» است. امیدی که در لابه لای دود و دم سیاه این جامعه رسانه زده و هجوم اخبار خاکستری، نفسِ تازه ای برای ریه های همتم دارد.

ارزش مفهوم امید را قبل تر، مانند اکنون که در میانه ی میدانم، نمیفهمیدم.

اما حال، گاه آنقدر ضربات و سیاهی های اتمسفر اطراف زیاد میشود، که اگر پمپاژ اکسیژن نباشد، نفسِ این دل تمام می‌شود. خفه می‌شود و دیگر یارای راه آمدن در مسیر جهاد را نخواهد داشت.

 «اکسیژنِ امید» که نباشد، دل به راه نمی آید. خصوصا دل هایی که در مسیر سخت جهاد نیاز به همراهی ش هست.


جابر، شعار هم دارد میان بساط ش؛ اما فرق او با آنانکه تنها حرف می‌زنند و صِرفا شعارِ خشک و خالی بلدند، آن است که  جابر  «میدانِ عمل» دارد. جابر، امید را در صحنه ی  «عمل» به نمایش می‌گذارد. فقط حرف نمی‌زند!


جابر، نمایانگر جوانی ست که حتی در کشاکش مواجهه با سخت‌ترین مانع ها _از سوی دوست و دشمن_ سرسختترین مجاهد است. مجاهدی که هرگز _حتی تا پای جان_ از آرمان و هدفش کوتاه نمی آید. تمامی بن بست ها را رد می‌کند و راه ها می‌سازد. گذشته از آنکه توقف برای او معنایی ندارد، بلکه پیشتاز است. سرعتش به برکت اخلاصِ مجاهدانه در راه حق، چنان است که دشمن را به تلاش برای حذف او وامی‌دارد. 


اما آنچه پشتوانه ی این جهاد کبیر و مقاومت ش برای ادامه مسیر است،  «امید» او به وعده الهی ست. امیدی که از ایمان قلبی اش به وعده نصرت الهی و فتح یقینی در مسیر حق نشأت می گیرد. 

امید، همان گمشده ی دل هایی که مسیری سخت، اما شیرین و روشن، در راه رسیدن به قله های آرمانی انقلاب اسلامی در پیش دارند. 


امید، موتور محرک خیلی هاست. و جابر، به برکت نیت های بلندش، خیلی خوب روشن می‌کند این موتورها را! 




پ. ن1:

یکی از دلایلی که باعث می‌شود اکثر مخاطبین در مواجهه با جابر، معترف به رشد انگیزه و همت در راه جهاد برای راه حق اند، می‌تواند برگرفته از دریافت این امید از عملِ خالصانه جابر باشد.


پ. ن2:

کار خدا زمین نمی‌ماند، خوش به حال کسی که توفیق پیدا کند این بار را او بردارد. (امام خامنه ای).

امیدوارم دوستانی که کمی در راه جهاد، ریه های همت شان، خسته یا گرفته است، به زودی جابر را ببیند! 

به امید تحقق همگانی «#مبارزه_دائمی_خستگی_ناپذیر»




#جابر

#امید

#گام_دوم_انقلاب

#جهاد_علمی_فرهنگی

#تئـــــاتر_جــــــابر