نود و پنجمین تا صدمین اجرای تئاتر جابر
نود و پنجمین تا صدمین اجرای تئاتر جابر
سلام به همه ی منتظران واقعی منجی، امام زمانمون
سلام مامانم، استادم، رفیقم
مامان
امروز بعد مدتها میخوام حرفهایی رو بزنم که احساس میکنم دیگه نگفتنش ادا نکردن حق شماست
وقتی یکماه پیش بهتون گفتم، از خدا میخوام شبیه شما بشم، گفتید چرا؟ گفتم الگویی بهتر از شما پیدا نکردم
اخه همیشه تشویقممیکردید حتما یه الگو و مربی تو این سن خطرناک داشته باشم
مامان کسی مثل شما پیدا نکردم
به نام خدای جابر
سلام
سه سال بود که حال دلم بد بود
زندگی میکردم، میگفتم و میخندیدم، فعالیت میکردم، اما هیچکدوم حال دلم رو خوب نمیکرد، ذهن آشفتم رو آروم نمیکرد، کابوس های هر شبم رو از بین نمیبرد
به حدی رسیده بودم که از عالم و آدم خسته بودم، حالتی نزدیک به افسردگی شدید
اما مجبور بودم بیرون از خونه بخندم و عادی باشم