جابر مسیح من:

وقتی روی سن اومدی دیگه همه ی وجودم برای تو تعظیم کرد

من توان استقامت نداشتم

یکهفته از اومدنت و رفتنت گذشت ، و تمام این مدت تو خونه ام، میترسم از بیرون رفتن، از دیدن ادمهایی که هیچ شباهتی به تو، به انسان ندارن، انقدر برات نوشتم که دیگه واژگانم خالی شده , من همونم که تو فقط بخاطر من اومدی، پارک ، پردیس، تهران ، جابر

من همونم که به همه گفتم ، خدا برای من وجود نداره، کسی که منو بدون اختیارم خلق کرده زیر بار حرف و دستورش نمیرم، من همونم که دوستام بهم وعده دادن بیا بوستان تا بتونی ازاد و برهنه باشی، من شب قبل برای خاص بودن جلوی چشم همه نیم میلیون هزینه کردم ، باور کنید اینکارو کردم  ، از لباس و رنگ مو و مونیکور و......

جابر، خاص تو بودی، انقد خاص که نمیتونم توصیفت کنم،

جابر ، انقدر مجذوبم کردی که دهنم بسته شد ، قول دادم اگه جلوی چشمام بکشنت، راهتو ادامه میدم، نخندین به من، لحظه ای که بهت حمله کردن خواستم بیام کمک جلومو گرفتن، همونجا نشستم زار زدم ، صدات زدم، تو فریااااااد میزدی و من نفس نفس میزدم، و نا باوری من تو دیدن تابوتی که هیچ وقت با پرچم برام جلوه نداشت، حالا شده بود همه ی هستی من، وقتی بردنش ، باهمه وجودم فریاد میزدم، صدات میزدم، برگرد ، تو رو خدا برگرد، ای چقدر سخت بود جدایی از معنی عشق،

و برگشتی، باورم نمیشد جابر، یادته چی گفتی، 

چندمین اجراست؟ دوستات گفتن۵۶ 

گفتی من روی سن نمیام بعد اجرا، ولی امروز اومدم....

جابر تو فقط برای من اومدی، من مطمئنم فقط برای من اومدی، یکهفته از خونه بیرون نرفتم، غرورم شکست خوشحالم، نمیدونم چقدر طول میکشه تا اماده بشم برای قولی که دادم، راستی معنی غیرت، چادر بوسیدنت چی بود؟؟؟ بماند با من چه کرد، جابر نماز خوندن یادم بده، میدونی که نه وضو بلدم نه نماز، یاد میگیرم، اولین بار برای شادی روح تو میخونم، میگن شماها زنده اید، من میدونم که زنده ای و مرده ها رو زنده میکنی مسیح من