#پیام_مخاطب_اردکانی


سلام من از وقتی این  تاتر رو دیدم خیلی حالم عجیب شده اصلا تا حالا این حال و هوا رو نداشتم،  مادرم خیلی تعجب میکنن ، میگن کاش این گروه اردکان بودن من میرفتم پیششون ، به برادرم همه تاتر رو تعریف کردم باورم نشد که گریه کرد میگفت کاش ماهم میدیدیم من هنوز خیلی ذهنم میره پیش گریه و صدای فریاد جابر بخاطر برجام و دارویی که نذاشتن بسازه چقدر دلم میسوزه وقتی یادم میاد فقط گریم میگیره نفسم بقول جابر بالا نمیاد ، از همه قشنگتر اون جمله که گفت من عاشق شهادتم هدفم شهادت نیست خیلی عاشق این جمله شدم و اینکه اخرش اون چادر بغل کرد بوسید خیلی قلبم سوخت بعد هم که رفتم پیش خانم فاطمی گفتم میخوام بشینم کنارتون گفتن بیا، باهام حرف زدن بعد چادرمو بوسیدن وقتی رفتم بیرون چادرمو محکم بغل کردم انقد عاشق چادرم شدم که میذارمش زیر بالشتم ، از همتون ممنون من اصلا از چادر خوشم نمیومد بخاطر مادر و پدرم میپوشیدم چون پدرم خیلی رو اینا حساسه الان دیگه نمیگم حساسه میگم من خیلی براش مهمم خیلی براش ارزش دارم ، من ۱۶ سالمه قول میدم قبل اینکه همسن جابر بشم کاری کنم که منم بشم خار چشم دشمن.


براش



شهید جابر راهت و اهدافت رو زمین نمیمونه قسم میخورم که خونت تو اون دل تاریکی شب تو اون سرمای نیمه شب با اون مسمومیتت چراغ روشن خیلی ها شده

خوش بحالت داداش با غیرتم🌹