اهدائی مخاطبین عزیز جابر ازشهر پرند

 

براش

 

 

🌹جابر🌹

بچه های حشد الشعبی وتیپ فاطمیون،محسن را #جابر صدا می کردند،به خاطر بخشندگی ای که داشت!

دوست نداشت غذایش راتنها بخورد وسعی می کرد با رزمنده های عراقی وافغانی کنار هم باشند.

برایشان دلسوزی می کرد.
خیلی هوایشان را داشت...

از خوراکی هایی که داشت بهشان می داد و برایشان مثل برادر بود.!!!

اصلا فکر نمی کرد از سه تا کشور هستیم.
همه را رزمنده می دانست در مقابل جبهه کفر...

{برگرفته از کتاب سرمشق}

#شهید_محسن_حججی
#جابر

 

براش

 


و تو هم جابر شدی
چون؛
تقسیم کردی برادریت رو بین تمووووووم خواهرات...
تقسیم کردی نجابتت رو ، عشقت رو ، مردونگی ت رو و حتی ... وجودت و خونت رو . توی سرتاسر کشورت ... .

خیییییلی مردی داداش... .

 

براش

خانم ممنونم از نمایشتون نمایشی که لبخند و گریه رو باهم درکنارهم رو صورت ما نمایان کرد انشاالله این دفاع ومبارزتون در این جنگ نرم مورد قبول حق واقع بشه انشاالله . موفق باشید

 

براش

 

 

نمیدونم نمیدونم چرا همیشه راه راست رو پیدا نمیکردم...یا تا پیدا میکردم یه شبهه ای توش میومد و فاتحه میخوند به راه راستم تا اینکه....از طرف هیئت دعوت شدیم به یه تاتر....من تاتر های زیادی دیده بودم و خب تنها نکته ای که نظرم رو جلب کرد تو این تاتر این بود که:1-همه بازیگراش خانوم بودن2-از قم بودن....منم جذب شدم ببینم چه خبره...صرفا سرگرمی بود ولی تا قبل از دیدن تاتر...شروع تاتر و صحبت کردن اقا مصطفی و علی وسید....خنده های حلالی که از ته دل بود و واقعا ادم سبک میشد...مثل گریه هاش.....غیرت جابر رو خواهراش ...اطاعت پذیری از فرماندش...و اینکه جابر هم تو دانشگاه درس خونده بود و دانشجو بود ولی زمین تا آسمون با دانشجو هایی که میدیدم فرق میکرد...اونم تو همین سیستم آموزشی درس خونده بود ولی رشد کرده بود...رشدی که شاید به ندرت دیده بشه...رشدی که با هدف بود...هدف خدمت به آقامون امام زمان...آخه که صحنه ی آخرش آتیش زد منو....😔😔😔جیگرمو سوزوند...دستای بسته...آخ...روضه ی مادر ...به عینه میتونم بگم روضه ی مجسم بود....تاتر تموم شد و من به قدری عاشق جابر و راه و رفتارش شده بودم که شدم انتظامات تو اجراهای دیگه...تا باز گریه کنم از ته دلم...واسه غربتش...واسه اون ایده هایی که داشت واسه رشد کشور..واسه اون خون دلهایی که خورده بود.....من بعد اون تاتر فهمیدم هدفم چیه و باید چیکار کنم....باید توی این راه مصمم بمونم و نزارم احد و الناسی از این راه برم گردونه....از ته دل ممنونتم داداش جابر....نمیزارم هدفی که داشتی انجام میدادی رو زمین بمونه...                                   یکی از بینندگان تاتر بجنورد