پنج نظامی با درجه استواری به صورت نوبتی نگهبان زندان بودند. رئیسشان "ساقی" بود. ساقی یک نظامی بلندقد، تنومند، و قوی بنیه و چهارشانه بود. برای خود عزم و اراده و شخصیتی داشت. زبان فارسی او ته‌لهجه ترکی داشت... در یکی از دفعاتی که مرا به اتاق بازجویی احضار کردند، بازجو که درجه سرهنگی داشت، از من سوال می‌کردند و من پاسخ میدادم. ناگهان دیدم ساقی بدون اجازه وارد اتاق شد و با لحنی آمرانه، با تندی و قاطعیت با سرهنگ به گفتگو پرداخت. ساقی مردی با شهامت و جوانمرد بود. هر کدام از زندانی‌ها را که مقاوم و نستوه بودند دوست می داشت و به آنها احترام می‌گذاشت برعکس ... همین که میدید زندانی التماس می‌کند... او را نکوهش می کرد.... بعد از پیروزی انقلاب استوار ساقی هم مانند سایر کارکنان زندان های سیاسی دستگیر شد... شورا با حضور بسیاری از اعضا جلسه داشت، که خبر دستگیری ساقی به ما رسید. همه اعضا شورا دچار تاثر شدند؛ چون بیشتر آنها گذرشان به زندان قزل‌قلعه افتاده بود و ساقی را می شناختند. ما در شورای انقلاب توافق کردیم که گواهی بنویسیم و در آن مراتب رضایت خود را از این فرد نظامی اعلام کنیم... و همین کار را کردیم

 

#کتاب_خون_دلی_که‌لعل_شد

#کتاب_پیش_نیاز

 

@t_manzome_f_r 

مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری

ایتا: 

https://eitaa.com/noorolhodaa

بله:

ble.im/join/MThlMGVjYj

وبلاگ:

http://noorolhoda85.blog.ir/