دلنوشته های شما (94)

مادر شهیدی ک پاهایش گرفته و توان ایستادن نداشت و چشمانی گریان

نزدیکش ک شدم توان صحبت هم نداشت و فقط گریه میکرد

بعد از شهادت جابر یاد فرزند شهیدش افتاده و امیدی در دل او زنده شده بود

ک مدتها من و امثال من اون امید رو خشکانده بودیم

دلتوشته های شما (93)

سلام

تئاتر تون واقعا زیبا بود

مخصوصا آخرش ک بچه های گروه تون هم گریه شون گرفته بود

لطفا باز هم ب شهر ما تشریف بیارین

گذری در نهج البلاغه (29)

#نهج_البلاغه 

💠کسی که زیاد سخن می گوید ،زیاد هم اشتباه دارد وهر کس که بسیار اشتباه کرد شرم و حیای او اندک است و آن که شرم او اندک پرهیزگاری او نیز اندک خواهد بود ...

📚 #حکمت ۳۴۹

گذری در نهج البلاغه (28)

#شگفتیهای_آفرینش

#نهج_البلاغه 

📌قسمت اول

═════ ೋღ🌟🌎⭐️ღೋ════

🌧ابرها و ریزش باران

💠خداوند، ابرهایی را آفرید تا قسمت های مرده زمین احیا شود و گیاهان رنگارنگ بروید. 

گذری در نهج البلاغه (27)

#نهج_البلاغه 

🔔از کسانى مباش ❗️

 هرگاه بیمار مى شود (از اعمال زشت خود) پشیمان مى گردد و اگر تندرست باشد احساس امنیت مى کند و به لهو و لعب مى پردازد.

📚 #حکمت ۱۵۰

گذری در نهج البلاغه (26)

#آیین_کشورداری 

#شرح_نامه ۵۳

📌قسمت ۹۷

❣امیر المومنین علیه السلام در پایان این بخش مى فرماید: 

✨فمَنْ قَارَفَ حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ وَعَاقِبْهُ فِی غَیْرِ إِسْرَاف✨

💠هر گاه کسى بعد از نهى تو از احتکار دست به چنین کارى زند او را کیفر ده; ولى هرگز در مجازات زیاده روى نکن.

گذری در نهج البلاغه (25)

#شرح_حکمت ۱۰۶

❣امیر المومنین_ علیه السلام _می فرماید :

✨لاَ یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لاِْسْتِصْلاَحِ دُنْیَاهُمْ إِلاَّ فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ✨

گذری در نهج البلاغه (24)

#نهج_البلاغه 

🔔از کسانی مباش ❗️

چون در برابر شهوت قرار می گیرد ، گناه را برگزیده ، توبه را به تأخیر اندازد.

📚 #حکمت ۱۵۰

دلنوشته های شما (92)

با سلام وخداقوت به همه شما عزیزان برای اجرای زیبای تاتر جابر

خیلی قشنگ بود دست مریزاد  فقط کاش خودتون رو هم در آخر معرفی میکردید تا بقیه هم از توانمندیهای حوزوی ها با خبر بشوند

با آرزوی توفیقات روز افزون و دیدن دوباره شما عزیزان 

دلنوشته های شما (91)

شیلا:

جابر در مصطفیِ جابر پرور متوقف نشد. 

در زهرای عاشقِ جابر هم. 

در علی، رفیقِ شفیق و

در دردانه هایِ حلقه صالحین ش نیز.

حتی در کارش.

توقف یعنی این و آن بشود هدف و وقتی رسیدی، دیگر حرکت نکنی.