بگذار خوب به خاطر بیاورم،

آموختیم که مبارزه ای سخت در راه است،نفسمان ما را به مبارزه می طلبد،

به قول ارشد باید نرمش های قبل از فن را کامل وبی نقص برویم وفن را خوب فراگیریم،

وگرنه در وحله ی گلاویز شدن بانفس سخت روحمان خواهد گرفت،شکستگی ودر رفتگی و...وشاید درکل هم کله پاهم بشویم که مصیبت دارد،

آموختیم خودمان را بشناسیم،

ضعف ها وکاستی هایمان نفسمان را سامان ببخشیم ونقاط قوتمان را قوت مضاعف،

که روزی به اجبار دنیا باید اسمی رایدک بکشیم و منسب ومقامی دنیوی وبال گردنمان بشود،

در آن زمان تنها انجام تکلیفمان برای ماندن وموثر بودن ایجابمان کند،

روزی نباشد که در هجوم بی امان امورات تاخرخره در لجنزار نفسمان فرو برویم،

روزی نباشد که غرورمان در هیاهوی نفس روحمان را ذره ذره همچون موریانه بِجَوَد.آموختیم که مخلص باشیم،

که خود ماجرایی بس شگرف ست،

که دلی میخواد از فولاد آب دیده که در پیچ وخم جاده ی زندگی نلغزد وبه بیراهه نفس نرود...یادم هست استادمان آموخت...

خودمان باشیم،

تاروزی در سیاه بازی خودهای ساختگی گیج وگنگ نشویم،

امروز را برای دیگری باشیم وفردا نیز برای دیگری...

آموختیم که بوی صداقت ناب بدهیم،

صادق باشیم،

صداقت و رو راستی باخودمان بادیگری...

زمانی اینهارا فقط در مرحله ی تئوری آموختیم،

به لطف مسئولین ازآنجایی که همیشه به فکر مابودندو هستند،

تا مبادا ما چیزی کم کسر داشته باشیم،

بعد آموختن فن ها،در حال آنلالیز کردنشان هستیم،مرحله ی عملی را نیز با نظارت استادمان،تاج سرمان،درحال گذراندن هستیم،

بنده کمال تشکر را از مسئولین محترممان دارم،

که برای رشد مازحمت های فراوانی را متحمل میشوند،خدا قبول کند،

باشد روزی که مانیز جبران کنیم.

به امید پیروزی رزمندگان جنگ نرم