سلام داداشم

همه چیز از یه روز بارونی شروع شد،قرار شد بعد از امتحان با چندتا از دوستام فقط صرف اینکه حال و هوایی عوض کرده باشم به دیدن یک "تئاتر" بریم

صحنه های اول،فقط داشتم یک"تئاتر" می دیدم..

ولی کم کم احساس کردم وجودم از درون داره آتیش میگیره

وقتی مسموم شده بودی، و جلوی آقا مصطفی خودت رو نگه داشته بودی

دوست داشتم داااد بزنم و به آقا مصطفی بگم  حال"داداشم" خوب نیست😭😭😭😭

لحظه ی درگیری دوست داشتم"علی" رو صدا بزنم که زودترخودشو برسونه😭😭😭😭

ولی نشد.....

داداشم،جابرم

چققد سخته یه خواهر،لحظه از دست دادن پاره تنشو با چشمای خودش ببینه

ولی من دیدم😭😭😭😭

هنوز صدای آقا مصطفی که داد میزد و با گریه میگفت"غریب گیر آوردنش" تو گوشمه😭😭


موقع برگشتن، دیگه هوا بارونی نبود ولی از اول تا آخر مسیر چشم های من،مثل ابر بهاری میبارید

قلبم به شدت سنگین شده بود،دلم آآششوب، احساس میکردم قلبم تیکه تیکه شده

داداش گلم

از اون روز تا الان که دارم برات می نویسم

ازلحظه ای که ازخواب بیدار میشم تا شب،حال و روز من همینه

تو با دل من چیکار کردی ؟؟؟؟😭😭😭😭

چرا آروم و قرار ندارم

چرا هرلحظه آشوبم بیشتر میشه😭😭

با همه وجودم احساس میکنم قلبم ثانیه به ثانیه داره بیشتر آتیش میگیره

اینکه از تو نشونی ندارم،قلبم رو به درد میاره

وقتی برای باردوم قرار شد ببینمت،نمیدونی چقد ازخود بیخود شده بودم

ضربان قلبم بالا رفته بود 

دست و پام یخ کرده بودند

نفسم به زور بالا می اومد

و دیگه تاب نیاوردم....

وقتی دوستم به خاطر خوب شدن حالم منو ازسالن بیرون آورد

و دیگه نذاشت بیام داخل...

احساس کردم، داره زندگیمو ازم میگیره

احساس کردم یک بار دیگه تو رو ازم گرفتن😭😭😭😭

دداااغونم برادرقشنگم

برای آرامش قلبم رفتم پیش رفیقات

پیش شهدای مدافع حرم

شهیدگمنام...

فقط تو میدونی چقد بیقرارتر شدم

"چه خوش صید دلم کردی" داداش گلم

با اینکه خخخییلی داره بهم فشار میاد ولی دست خوش داداش بامعرفتم

اما

من این احساسات رو نمیخوام

این دلتنگی مدااام رو نمیخوام

این آتیش گرفتن ثانیه به ثانیه قلبم رو نمیخوام

اینکه لحظه ای از ذهنم پاک نمیشی رو نمیخوام

اینکه شبا با فکر تو از خواب میپرم رو نمیخوام

اینکه مدام باهات حرف میزنم رو نمیخوام

هیچ کدوم رو دوست ندارم

اگه قرار باشه در همین حد متوقف باشم

من میخوام مثل تو باشم

جابری باشم

میخوام امام زمانم با دیدن لحظه لحظه زندگیم،از این به بعد لبخند رو لباش بیاد

میخوام تو بهم افتخار کنی😭😭😭

نمیخوام شرمنده اربابم باشم

اگه من خوب نباشم، باعث میشه یک بار دیگه جدم پیش اربابش شرمنده میشه😭😭😭😭😭

آخه مثلا من "اسما" سرباز امام زمانم

ولی...😭😭😭

پس دعاکن داداشم

من شک ندارم اینکه توی ایام فاطمیه من  تورو پیداکردم

بی دلیل نیست....

مادر نظر کرده😭😭😭

دعا کن برای تلاش در راهت،به کم قانع نباشم

برادری کن برام، برادرم

من بلد نیستم مثل بقیه خواهرات

مثل بقیه زینب هات برات نامه قشنگ بنویسم

ولی در اینکه"عاشقتم"

"بیقرارم"

"آشوبم"

و....با بقیه خواهرات اشتراک دارم

پس اگه میشه، فراموشم نکن😭😭😭😭

به امید روزی که در رکاب امام زمان،در عصرظهور ببینمت و لبخند امام زمانم و تو نصیبم بشه💔💔😭😭😭

دوست دارت....عاشقت....خواهرت....😭