ای وای اگر فـــــــراق بُوَد امتحــــــان من...
زیارتتون قبول حق.
التماس دعا 🌹
ای وای اگر فـــــــراق بُوَد امتحــــــان من...
زیارتتون قبول حق.
التماس دعا 🌹
چند خطی از خاطرات ناگفته ی جمیله....
تیک تاک ... تیک تاک... صدای ضربان قلبم با صدای گذر سنگینِ زمان باهم در می آمیزد تا لحظاتِ پر از استرس زندگی ام را رقم بزند.
باصدای در از جا می پرم....
+جمیله جان... جانِ دلم! چادرت رو سر کن مهمونا منتظرن.
_ااااام... چششششم مامان.😓
+سفید بخت بشی گل دخترم😘
چادرم را که تحفه ای باارزش از سفر اربعینت بود، سر میکنم و آرام و باوقار باذکرِ زیرلبِ یازهرا"سلام الله علیها " به دنبال مادر راه می افتم... .
باعرض سلام وخداقوت
وباتشکر از تمامی هنرمندان وزحمت کشان تئاتر جابر
لحظات بسیار نابی را احساس میکردم:
گاهی خنده های از ته دل،گاهی روحیه مقاومت وسرسختی وتلاش برای برداشتن قدمهای مهم،گاهی برایم یک تلنگربزرگ بود که چه کسی رسالت های مانده برزمین را باید عهده دارشود؟به خودم میگفتم نباید یاعلی بگویی وبلند شوی؟
پیام یکی از مخاطبین نوجوان
به نام خدایی که :
هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ ...
زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ......
رنگین کمان را هفت رنگ ، شاپرک را صد رنگ ...
مدتی است با کسی اشنا شده ام
که:
در اول شروع هر کاری به این می اندیشم :
که اگر او به جایم بود،چه تصمیمی میگرفت ؟!
سعی میکنم مثل او *زندگی* کنم...*****
چند خطی از خاطرات ناگفته ی جمیله....
تیک تاک ... تیک تاک... صدای ضربان قلبم با صدای گذر سنگینِ زمان باهم در می آمیزد تا لحظاتِ پر از استرس زندگی ام را رقم بزند.
باصدای در از جا می پرم....
+جمیله جان... عزیزِمادر... چقدر ماه شدی... ماشاءالله لا حول ولا قوه الا بالله... جانِ مادر! چادرت رو سر کن مهمونا منتظرن.
زهرا:
هوالجابر
سلام اهالی جابر تقریبامیتوانم بگویم نصف اجراهاراهمراهتان بودم.جاهای زیادی رفتیم وهربارشهیدجابریجوربودبرام هرسفردریایی ازدرس بود.وقتی ازپله های سن بالامی رفتم جابرکه میامددوست داشتم زمان متوقف بشود.حضورش من را میبردبه یک دنیای دیگرجداازهرگونه تعلق ومادیات،چه وقتی خودم روی صحنه می رفتم چه وقتی تماشا میکردم.اماهمه ی سفرهابه کنار.....مشهد❤️درقالب کلمات نمی گنجد.وااااقعااااحالاکه برگشتم انگاررویابود.